جدول جو
جدول جو

معنی ابن سیده - جستجوی لغت در جدول جو

ابن سیده(اِ نُ دَ)
ابوالحسن علی بن اسماعیل. لغوی ادیب و خطیب اندلسی. در شهر مرسیه متولد شد و مانند پدر ضریر بود و لغت را از پدر خود و سایر اساتید ازجمله ابوعمر طلمنکی فراگرفت و در دربار مجاهدبن عبدالله عامری و پسرش موفق منزلتی داشت. مهمترین کتب او کتاب المخصص است در لغت و آن در هفده مجلد به طبع رسیده است. دیگر کتاب المحکم والمحیط الاعظم و شرح مشکل المتنبی و کتاب الانیق فی شرح الحماسه در شش مجلد. وفات 458 ه. ق. (ابن خلکان) (بغیهالوعاه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ جَ دَ)
نام توانگری معروف به بغداد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
از وراقین و کتابت مصحف نیز می کرده است در نیمۀ اول مائۀ چهارم هجری. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
احمد بن عبیدالله بن سیف سجستانی، مکنی به ابوبکر. از علمای نحو و لغت. (ابن الندیم). و ظاهراً این ابن سیف همان ابن سیف فقیه شافعی سابق الذکر است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
عمر بن سعد بن ابی وقاص زهری. در سال 61 ه. ق. بسرکردگی چهارهزار تن از دست عبیدالله بن زیاد بحرب حضرت حسین بن علی علیه السلام به کربلا شد و پس از شهادت آن حضرت امر تاختن اسب بر اجساد شهدا دادو به سال 66 آنگاه که مختار بن ابی عبیدۀ ثقفی بخون خواهی اهل بیت برخاست عمر سعد را دستگیر کرده بکشت.
- مثل ابن سعد، در تداول عامه به صورت تشبیهی مبتذل، جلوسی سخت بتکبر و مهیب
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مَیْ یا دَ)
ابوشرحبیل رماح بن ابرد. از شعراء مخضرمی است (مخضرمی دولتین). شاعری از عرب در اواخر دولت بنی امیه و اوائل بنی العباس. مادح اکابر هر دو دولت. او را بدختری مسماه به ام حجدر عشق بود و پدر، دختر را بمردی شامی بزنی داد و ابن میاده را در هجر این دختر اشعاری است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
او راست: تاریخ تلمسان. (کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عُ دَ)
احمد بن محمد بن سعید همدانی. محدث زیدی. او بکثرت تصنیف و بسیاری احادیث محفوظه معروف است. گویند کتاب خانه او سیصد اشتروار برمی آمد. وفات او به سال 333 ه. ق. در کوفه بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَیْ یا)
ابوماهر موسی بن یوسف بن سیار. طبیب ایرانی در عصر آل بویه. علی بن مجوسی شاگرد او بوده و خود او در طب تألیفاتی داشته و در شیراز میزیسته است. او را کتابی است درفصد ذیل کنّاش اسحاق بن حنین. و لکلرک در تاریخ اطبای عرب شروح کتب یوحنابن سرافیون را نیز از تألیفات او نام می برد. رجوع به ذیل ترجمه ابن المجوس شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ صَ دَ)
حمار وحشی. گور. گورخر. حمارالوحش. خر وحشی. فرا. سکین
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بَ دَ)
دانای حقیقت کار و کنه آن، و نظیر آن در زبان عرب هو ابن بعثطها و ابن ثامورها و ابن سرسورها و ابن ثراها و ابن مدینتها و ابن زوملتهاست: هو ابن بجدتها، او دانای بحقیقت آن امر است.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
او در نیمۀ اول قرن چهارم هجری میزیست و شغل وراقت داشت و کتابت مصحف نیز می کرد. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
احمد بن ابان بن سید. لغوی مشهور. معروف به صاحب شرطه، شاگرد ابوعلی قالی. موطن قرطبه. و او راست کتابی در لغت موسوم به العالم، در صد مجلد بترتیب اجناس و آنرا از فلک آغاز و بذره ختم کرده است. وفات او هم بشهر قرطبه به سال 382 ه. ق. و ابن سید در نام احمد مزبور منکّراً آید
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ رَ / رِدَ)
حلالزاده. خلاف ابن زنیه.
، ابن امه. ابن نفیله
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
ابوالحسن علی بن محمد. طبیب وشاعری از مردم مداین. وفات او به سال 606 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
ابوالحسن علی بن موسی مغربی. یکی ازعلمای لغت عرب. مولد 605 یا 610 ه. ق. بنزدیکی شهر غرناطه. پدر او در سفر حج وفات کرد و ابن سعید به اشبیلیه علم و ادب فراگرفت و سپس هشت سال به اسکندریه اقامت گزید و از آنجا به بغداد و حلب و دمشق و موصل و بصره و مکه و تونس سفر کرد و بخدمت مستنصر بار یافت. و سفری دیگر به سال 666 بمشرق آمد و تا ارمنستان برفت و بتونس بازگشت و بروایتی به سال 673 در دمشق و یا به سال 685 به تونس درگذشت. او راست: کتاب المغرب فی حلی المغرب. کتاب المشرق فی حلی المشرق. مقدمه ای بر کتاب جامع المرقصات و المطربات محمد بن معلی الازدی. المرقص و المطرب فی اخبار اهل المغرب. المقتطف من ازاهر الطرف. الطالع السعید فی تاریخ بنی سعید
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سُکْ کَ رَ)
محمد بن عبدالله بن محمد شاعر. از اخلاف مهدی خلیفۀ عباسی. وفات 385 ه. ق. دیوانی مشتمل بر پنجاه هزار بیت داشته است. و او در تشبیهات بدیعه و مجون و فکاهه معروف است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
یحیی بن یحیی قرطبی. وفات 315 ه. ق. از اطبای نامی اندلس. او در نجوم و ادبیات نیز مهارت داشت و معتزلی مذهب بود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سُ وَ)
عزالدین ابواسحاق ابراهیم بن محمد. ولادت 600 ه. ق. طبیب مشهور. در دمشق متولد شد و از کودکی با ابن ابی اصیبعه مودت داشت. الباهر فی الجواهر و التذکره الهادیه و الذخیره الکافیه در طب و ادویه تألیف اوست. وفات او به سال 690 ه. ق. بوده است
لغت نامه دهخدا
(اَمْ دَ / دِ)
بوجودآمده. موجودگردیده. رجوع به انبوسیدن شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ غَیْیَ)
حرامزاده. خلاف ابن رشده
لغت نامه دهخدا
دانشپور عالم ماتقن دانشمند مبرزا. این ترکیب همیشه باضافه استعمال شود: برادر خوانده ای داشت بفطانت ذهن ورزانت رای مشهور... . این بجده رشد و کیاست نهادی همه حدس وفراست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابن سینا
تصویر ابن سینا
پور سینا
فرهنگ واژه فارسی سره